یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

چند روزیست که ناخاسته و بدلیل عدم دسترسی به آرشیو وبلاگ قدیمی ام بخاطر مفقود شدن پسورد وبلاگ و همچنین ایمیلم  سرگرم انتقال پستهای آن بصورت دستی به این وبلاگ شده ام . در واقع کار وقتگیر و  مقداری هم حالگیری را دارم انجام میدم . و از سر تنبلی مطالب را بصورت گزینشی انتخاب کرده و در این وبلاگ وارد می کنم که با این عمل متاسفانه علیرغم میل باطنی ام  مقدار زیادی از پستها همچنان در وبلاگ قبلی باقی می ماند . حالگیری دوم هم اینست که بعضی از تصاویر و فیلمهایی را
که برام ارزش زیادی دارند و باهاشون خاطره  هایی داشتم که الان دیگر برایم قابل دسترسی نیست را نیز متاسفانه در سایتهایی آپلود کرده ام که اکنون وجود خارجی ندارند و به فنای الهی رفته اند و دسترسی که هیچ حتا تماس با صاحبان آن نیز مقدور نیست . معلومه که  بعضی پست ها بدون عکس و یا فیلم مربوطه یک پست سوخته و غیر قابل ارائه و فهم میشود . و حالگیرتر از این دو ، مسئله اساسی دیگریست  که در حین این نقل و انتقال متوجه اش شدم و آن اینکه بعد از اینهمه مدت ( نزدیک ده سال و اندی ) اکثر قریب به اتفاق پستهام از حس و بار منفی برخوردار بوده اند .... الان که مشغول بازخانی آنها هستم از وضعیت حاکم بر وبلاگم متاثر میشوم . البته این مسئله تقریبن در اکثر وبلاگهای آنزمان مقداری عادی بود و الان بیشتر بچشمم می آید  نمیدونم چرا ؟!
بر این باورم آنهاییکه در آنزمان حجره وبلاگنویسی  برا خودشان باز کرده بودند افرادی هستند / بودند که مقداری اهل درد و زخم ! (اعم از دردهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، ادبی و هنری و ...) را با خود داشته / دارند و از سرناچاری و نداشتن تریبونی که بتوانند تفکرات و ایده ها و خاطرات خود را بصورت روان و ساده و صمیمی در آن منعکس و بازتاب دهند نداشته اند . تا یادم نرفته بگم که  آنموقع مثل الان نبود که احتمال گم و گور شدن مطالب کاربر ، دور از ذهن بنظر برسد . کُن فیکون میشد نوشته ها و خاطراتت یهویی و بی دلیل  و کسی مسئولیتی در قبالش نداشت و دیگر هیچ کدام از مطالبت قابل برگشت نبود .  آخه یه بار بعد از چند سال " بلاگفا " گویا ناخاسته! کل آرشیو بعضی وبلاگها از جمله وبلاگ منو به فنا داد گرچه من اونموقع بسختی تواسته بودم نسخه پشتیبان از وبلاگم بگیرم . آقا بلاگفا در آن زمان حتا اجازه پشتیبان گیری هم نمیداد و باید کلی ترفند اجرا میکردی تا نوشته های خودت رو در کامپیوترت برا خودت داشته باشی .

بگذریم ...
الان که نشسته ام و با دیدی دیگر گونه و نو به مطالب قبلی ام نگاه میکنم ، بر خود این خرده رو میگیرم که چرا سیر نوشته ها و حتا عکس و فیلمهام بیشتر سایه ای از ناامیدی و یاس داشته  و از آنها کمتر بوی حس مثبت به مشام میرسد . البته نه اینکه در زندگی مان حس های منفی نبوده و نیست ها نه ! ولی کفه ترازو چرا بیشتر به نفع نوعی منفی بافی سنگینی کرده است . واقعن چرا ما خودمان را بیشتر به ناله کردن عادت داده و تمامی جنبه های منفی را پر رنگ و منشن میکنیم . چرا از شادیها کم سخن بمیان می آوریم . چرا ما اینقدر بدبین به بار آمده و زندگی میگذرانیم همیشه .
برای همین سعی خاهم کرد منبعد با دید و انرژی مثبت به ادامه دادن زندگی و انعکاس آن در وبلاگ را بیشتر آغشته به حس های خوب کنم . ما در طول تمامی لحظه ها به حس های زیبا و با بار مثبت نیازمندیم حتا با تمامی مشکلاتیکه برایمان به وجود می آید باید بتوانیم بهتر و راحت تر از پل ناملایمات بگذریم و با این شناخت و اعتقاد و اعتماد که حتمن میشود به دنیا از دریچه نیکی ها نیز نگاه کرد  و باید این جنبه را در خودمان بیشتر پرورش دهیم  و اینکه ما مشرف و موفق بر اکثر امور و وقایع اتفاقیه خاهیم شد را سر لوحه خود قرار خاهم داد . صد البت این بمنظور بی اعتنایی به کمبودها و نارسایی ها نیست بلکه نوعی تغییر دید میباشد از برای برخورد با همین ناملایمات .
« میشود یک شاخه گل را با چند نوع نگرش و مفهوم  دید زد و از آن نام برد . مثلن گل - یا گل ِ با خار - یا  خار با گل ، گل بی خار یا خار بی گل ! اینجا فقط ما خودمان هستیم که بخاهیم از کدام حس مان بیشتر بهره ببریم »

اونیکه اون بالا نوشتم یک ضرب المثل ترکی است که بی تاثیر بر این نوشته ام نبوده که :
غَم ، غمی گَئتیرر . دَم ، دَمی ! ( غصه ، غصه می آورد و شادی ، شادی را با خود همراه دارد ) 

نظرات  (۲)

دمت گرم ـ آقا‌ میدانید شما ادم مهمی هستید ـ اخه برای رسیدن به مطالب شما من مجبورم از سد فیلترینگ بگدرم
متاسفم از فیلترینگ ! و صد البت که خوشحالم آدم معروفی نبوده و نیستم و نباشم بهتر . از کامنت آغشته به طنزتان ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی