یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

۵۱ مطلب با موضوع «شعر ، می نی بمال ، عکس نوشت» ثبت شده است


-


دونه های گندم
جیک جیک مستون
گنجشکای مظلوم
برفِ همراهِ بارون
سختی سرما
ناله درختا
یا رحیم ! و یا کریم !
یاکریمای ناز
نونای خشک
آدمای بیمار
پیر
آدمای پشت دیوار
خیابون لومبارد
اسفند 86

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۸
یک اهری

-

شب غریبیست ،
باد برفهای نیمه یخ بسته را
از روی دیوار و زمین و پشت بام
به صلابت جدا میکند
پودر برفی میسازد در هوا
و بر پنجره اتاقم چنان میکوبد
که شیهه شیشه ها
روح ام را در هم میشکند
...
برفباد؛
و زوزۀ تن ِ شاخک ها

‏ژانویه 8, 2013‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۲
یک اهری
کوچ و کوچه
هنگام کوچ پرندگان ٬ به وقت سرد . راهی برای کوچ باغ نیست! ..." کوچه باغ " ٬ خود راهی میشود ٬ ازبرای کوچ پرندگان.  گر چه کوچه باغم به غم خاطره ها میسوزد . کوچه باغم همه عصیان شده است . کوچه باغم همه فریاد . کوچه باغم همه در فکر پرنده ٬ کوچه باغم همه در فکر "شدن "!  کوچه باغم همه در را؛ بگشودن از رو . من سراغی دارم . کوچه باغی همه از سبزه و گل پُرتر . همه از مهر فزون . همه از عشق ٬ بقدری راضی. همه باهم بی درد . همه باهم یکدست. همه باهم قاضی . همه باهم همفکر ... نگذاریم که شب پیله کند بر کوچه ما
من سراغی دارم . کوچه باغی همه از رنگ بلور. همه آغشته به زیباییها . همه پرواز طلب. همه آرامشجو . همه از جنگ گریزان . همه بیدار ... که شقایق بزند با من تار  

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۵
یک اهری

وقتی خودم را یافتم
تنها نبودم
ما دو نفر بودیم ،
کسی در من بود
که نگاهش
بیگانه با من بود .


فروردین هشتاد و چهار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۶
یک اهری
به سگ ولگرد محله فکر میکنم
که در این سرمای بیداد  و گرسنگی
اُفتان و خیزان ،
رد پاهای روی برف را بو می کشید
تا به مقصد راه ِ مرد ِ پیر همسایه برسد
که عطر و بوی تابستانی گلّه را میداد
و گوشت ِ قربانی در دست ،
کوچه را پیچیده بود .
دی ۱۳۹۵
صادق اهری    یک اهری و اتفاقات ساده 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۰۳:۳۴
یک اهری

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرّین ازلین نه سن قانارسان نه دَ من
بو تاپماجانی نه سن تاپارسان نه دَ من
وار پرده دالندا ایندی بیزدن دانیشیق
پرده دوشه رَک نه سن قالارسان نه دَ من
ترجمه از : زنده یاد میرصالح حسینی‌ . ایشان اشعار عمر خیام را به زبانهای ترکی و عربی ترجمه کرده است که گویا ترجمه عربی آن در لبنان بچاپ رسیده است . " تقی قیصری"

حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی مشهور به "خیام" فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور زاده شد. وی در ترتیب رصد ملکشاهی و اصلاح تقویم جلالی همکاری داشت. وی اشعاری به زبان پارسی و تازی و کتابهایی نیز به هر دو زبان دارد. از آثار او در ریاضی و جبر و مقابله رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس، رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، و لوازم الامکنه را می‌توان نام برد. وی به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشت. رباعیات او شهرت جهانی دارد.
یک اهری و اتفاقات ساده      صادق اهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۳
یک اهری

-
جا ماند
در این شب یلدایی دل ام
میان زمین و شخم زمین

« بخشش و فروزش »

با بغض هاییکه همیشۀ زمستان
غم ِ فرو خوردۀ شب چله را
ریز ریز خُرد و نشخوار میکند .
92/9/30 صادق اهری 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۰۲:۳۶
یک اهری



خوش بحال اسب های گاری
که همیشه دلتنگ هم راه میروند

قدم به قدم ،
و نفس به نفس ِ هم

فرقی نمی کند ،
یورتمه یا تاخت ملایم
و یا ... چارگامه
خرداد 86
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۵
یک اهری
در چار فصل شاد خاطره ها
چشمانت کاسۀ غم بود
و این هرچه بود وُ نبودت بود .

تا خط کشید شمشادها
روی سطر کوی فاصله

که غم را گم کنیم
به قیمت کلام عشق
و غافلگیر ،
مرگ را به بوسه ای
                                                                                 ۱۳۹۲
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۰
یک اهری
یعنی نمیشد بجای جشن گرفتنِ درازترین شب با نام " شب یلدا " که شبی تمام ناشدنی و کشدارِ ظلمانی و سیاه ترین است ، کوچکترین روز را جشن میگرفتند بنام " روز میترا " و برا بزرگداشتنش پای به کوبی راه می انداختند با دون دون ِ انار ، عشوۀ یار ، خوردن هندونه و خیار ، آجیل و هویج و پرتقال ؟! ... 
- میگه بی زحمت بلند شو برو دیوان حافظ رو از رو طاقچه برام بیار ...  +
یک اهری و اتفاقات ساده    - صادق اهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۷
یک اهری