یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکسنوشت» ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۱۸
یک اهری

واویلا !
گویا همه مان آمده ایم ،
که هرگز ،
به مقصد نرسیم .

خرداد 94
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۴
یک اهری

چُرتکه ات همه صفر ،

وقتی ماه

داخل ماهی ها میشود

موج موج 

درون حوض .


(+)

92/12/12

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۱
یک اهری


هیچ کجا پیدایم نیست 

نه کوچه و خیابان

نه نزد حکیم .

نه در کنار پنجره در حضور ماه

نه پیش سایه ام ، که همیشه تنها بود

مدام ، پیدا بود .

(+)

اسفند 95
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۶:۵۴
یک اهری

چشم ِ دل ،

عمارت دارد

گذرگاه بزرگ دارد

کوچه و پس کوچه هم دارد

کوچۀ بن بست

همسایۀ نانجیب ،

و

زن شَلَخته با مردی عیاش

در یک خیابان ِ بی طرفه !

92/12/1 - صادق اهری


روی تصویر کلیک کنید تا شرح کوتاهش در زیر عکسنوشته نمایان تر شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۶
یک اهری

 عکس و نوشته مال سال 1371 است . آنزمان که دخترم یک بچه بغلی بیش نبود ! الان برا خودش خانومی شده  رفته خونه بخت و پی زندگی تازه اش  تا روزگار به شادی و سلامت بگذراند ... اینرا برای کودکی او نوشته بودم از یک آزمون و محک و معاینه زندگی از فاصله نزدیک، که از سکنج یادداشتهایم پیدا کردم که  تقدیمش کرده بودم در اردی بهشت 94 بهش تا بعدها به آرامی در گوش فرزندش بخاند ، زمزمه و یا نجوا کند  ...

 دخترکم ،
  بیا بنشین کنارم 
   تا از گذر و گذار عمر ، 
    به تند بادی ،
     برایت بگویم . 

       و از عشق ...
        که پر از رنج و محنت است 
         دلتنگی و حسرت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۴۳
یک اهری
| شعر و شعرک |




اندکی نان خشک ،
کمی آب بی آهک
یک مشت آرزو
و مقداری خنده ،
برای گذران ِ روزگارم کافیست .
مهر 85
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۰
یک اهری

-


دونه های گندم
جیک جیک مستون
گنجشکای مظلوم
برفِ همراهِ بارون
سختی سرما
ناله درختا
یا رحیم ! و یا کریم !
یاکریمای ناز
نونای خشک
آدمای بیمار
پیر
آدمای پشت دیوار
خیابون لومبارد
اسفند 86

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۸
یک اهری

-

شب غریبیست ،
باد برفهای نیمه یخ بسته را
از روی دیوار و زمین و پشت بام
به صلابت جدا میکند
پودر برفی میسازد در هوا
و بر پنجره اتاقم چنان میکوبد
که شیهه شیشه ها
روح ام را در هم میشکند
...
برفباد؛
و زوزۀ تن ِ شاخک ها

‏ژانویه 8, 2013‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۲
یک اهری
کوچ و کوچه
هنگام کوچ پرندگان ٬ به وقت سرد . راهی برای کوچ باغ نیست! ..." کوچه باغ " ٬ خود راهی میشود ٬ ازبرای کوچ پرندگان.  گر چه کوچه باغم به غم خاطره ها میسوزد . کوچه باغم همه عصیان شده است . کوچه باغم همه فریاد . کوچه باغم همه در فکر پرنده ٬ کوچه باغم همه در فکر "شدن "!  کوچه باغم همه در را؛ بگشودن از رو . من سراغی دارم . کوچه باغی همه از سبزه و گل پُرتر . همه از مهر فزون . همه از عشق ٬ بقدری راضی. همه باهم بی درد . همه باهم یکدست. همه باهم قاضی . همه باهم همفکر ... نگذاریم که شب پیله کند بر کوچه ما
من سراغی دارم . کوچه باغی همه از رنگ بلور. همه آغشته به زیباییها . همه پرواز طلب. همه آرامشجو . همه از جنگ گریزان . همه بیدار ... که شقایق بزند با من تار  

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۵
یک اهری