هیچ کجا پیدایم نیست
نه کوچه و خیابان
نه نزد حکیم .
نه در کنار پنجره در حضور ماه
نه پیش سایه ام ، که همیشه تنها بود
مدام ، پیدا بود .
(+)
سلام
در حال انتقال وبلاگم از بلاگر به اینجا هستم . مواردی هست که در فرصت مناسب فرق این دو را خاهم نوشت

ناغافل شب دیر وقت که مهمان بیاید هر چه برا شام داشته باشیم میکشیم توی سفره با نان اضافی و بی تعارف میخوریم . هوا سرد شده بود به یمن برف زیادی که دیروز آمده بود و بعلت هوای آفتابی امروز که مقداری از برفها را آب کرده بود میدانستیم که شب یخی را پیش رو داریم . شام را تازه تمام کرده بودیم که خانم مهمان گفتند که گویا شیر برای بچه شان یادشان رفته بیاورند . من و مهمان بلند شدیم که شیر برا بچه بخریم . منزلبانو گفتند اگر شد خامه و پنیر محلی هم برا صبحانه تهیه کنیم . کوچه باریکمان پر از برف و یخ بود . همسایه روبرو هیچ تقصیری نداشت که ناودان پشت بامش را![]() |
| عکس از آقای سید رضا هاشمی اقدم از سایت خبرگزاری اهر وصال میباشد |
| روزمره گی |
یادمان باشد سعی کنیم به هیچ کس زیاده باج ندین . زیاده از حدش که واویلای عظماس . تجربه من مربوط میشود به سال 83 که به یه دانشجوی لیسانس تمام نکرده ! گفتم استاد . و هی ازش به فرهیختگی و بزرگی یاد کردم جلوی دیگران . البته اینکار من بنظر خودم نوعی تشویق این رفیقمون بود . نتیجه این شد که ایشون صاحب نظرات نامعقول شد و هی از خودش برام چه تزهای غلط و بیخودی از نحوه تدریس و درس گرفته تا جامعه و سیاست و اقتصاد و دین و ... دَر وَر نکرد لامصب
از سال 1368 بخاطر اینکه علاقه بسیاری به جمع آوری سکه های قدیمی داشتم آلبومی خریده و شروع به خرید سکه های قدیمی نقره و بندرت برنزی کردم . از آنزمان تاکنون نزدیک بیست و چار سال میگذرد که توانسته بودم تا همین چند سال اخیر آلبومم را پر از سکه های گرانبها و با قدمت کنم ... ![]() |
| رد پای سکه ها |