یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

ایشون بعد از زلزله اهر در سال 95 به ما پناهنده شد . ما هم بگو بخندی باهاش داشتیم . بعد از مدتی گم شد . رفت و برنگشت :( اسمشو گذاشته بودیم "بید مشک" 

Published on Jul 13, 2012

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۳
یک اهری
Published on May 13, 2013
حیاط ِ احتمالن هتل داریوش ؟!
با آقایان سید محسن میرزاده و امین سلیمانی همسفر بودم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۵
یک اهری


وقتی همه درها را
 به روی خودت بسته ببینی
دلت ،
 هوس بالا رفتن از دیوار می کند



۱ خرداد ۱۳۹۲

یک اهری و اتفاقات ساده    صادق اهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۲
یک اهری
Published on May 13, 2013

این همون بچه گربه ایست که بنا به سفارش دوستان ازش نگهداری میکنیم و الان از بازیگوشیهاش ریسه تشریف میبریم 

 ممنون افسانه خاتون و صدف جان که پیشنهاد و تاکید زیادی کردین که این دُخمل کوچیکه راهمراهمان کنیم !
پی آمد : در صورتیکه ویدیو کلیپ زیر برای شما قابل مشاهده نیس ، آنرا اینجا  ملاحظه کنین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۱۸
یک اهری
اول تر گفته باشم : چیزیم نیست به علی ... تب دارم مقداری ... اونم میگذردخُب . به دل نگیرید زیاد 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رویا بود من بودم
رویا با من تنها بود
فکر آمد 
لامصب !
رویا در رفت 
من موندم
:: این شعر فوق العاده نو! و تر و تازه ، چکیده یک اتفاق و داستان واقعی و کوتاهیست که در دست ساخت و سازه و دارد رشته به رشته در حالت تحریر غوطه میخورد !( بعله هم که یه بقال سر کوچه هم میتواند شاعر و یا نویسنده باشد .
من مگه چِمه؟ ) ... در زیر زیربنای داستان هم بدون پر و بال دادن به جزئیات و فرعیات اش میآید تا چه به حاصل در آید بعدن .
وقت ناهار است ... کسی خانه نیست ... منم و رویا ... با هم گپ میزنیم ... میخندیم ... میرقصیم 
وقت ناهار است ... رویا ناهار نمیخورد ... او دوست دارد باهم بگیم و بخندیم و برقصیم ... من اما گرسنه ام شده است 
رویا بلند میشود و سفره را میآورد ... چیزی بجز دو نان جو در داخلش نیست 
رویا تنها چیزیکه از یخچال پیدا میکند که لای نان بتوان گذاشت پنیر است 
رویا کاردی را هم از داخل کابینت میآورد 
لمیده ام به بالش ... تلویزیون را تماشا میکنم و نمیکنم ... 
رویا خودش را نزدیکم کرده است ... صدا و گرمی نفسهامان در هم آمیخته میشود ... خودم را جم و جور میکنم ... 
با خود ""فکر میکنم وقتی زندگی میتواند با نان جو یی و تیکه ای پنیر در گذار و گذر باشد ما را چه باک از زندگی کردن !""
رویا فکرم را میخاند ... ناراحت و ملتهب میشود از اینکه من دارم فکر میکنم ... بلند میشود و راه میافتد ... پاهایش از زمین کنده میشوند ... اوج میگیرد و بسوی آسمان پرواز میکند ... رویا فکر کردن را دوست ندارد ... رویا فکر کردن را هوویی برای خود میداند ... فکرم بریده میشود ... رویا رفته است و من تنها مانده ام بی رویا ...
نان و پنیر را میخورم تا دوباره به سرکارم برگردم
"حیف که فکر آدمی رویاهایش را و رویاهایش فکر آدمی را ازش میگیرد"
تصویر واقعیست و از ناهار امروزم که نان جو با پنیر بود است 
پ ن : اینها را بتندی و بدون روتوش ! اینجا میگذارم و نمیدانم چرا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۴۵
یک اهری

پاییز باشد
هوا سرد باشد
مه ، حتا تا دامنه کوه ها پایین آمده باشد
دکه ای باشد چنین
بخار ِ آش را ببینی از دور
لب جاده ایست کنی
آشی با سیر از نوع لهیده! 
آش کشک داغ
آی حال میده

آنهم که در گردنه حیران باشی
گردنه حیران باشی و حیران باشی .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۰۰
یک اهری
جزیره کیش - گشت و گذاری در شب ِ دریا با کشتی تفریحی و اجرای سرود ای ایران توسط کنسرت سیار کشتی :)
Published on May 13, 2012

بهمراه آقایان امین سلیمانی و سید محسن میرزاده بودم - روزهای خوشی بودند یادش بخیر
یک اهری و اتفاقات ساده   صادق اهری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۳۳
یک اهری

عکسی از گل زیبای دو و نیم متری پر گل حیاط مان - تابستان 1389

.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۸۹ ، ۰۴:۱۸
یک اهری
در تاریخ Wednesday, 12-Oct-2005 00:00

شب بود و ماه بود . و درخت گردوی حیاطمان که میخاست او را در آغوش گیرد .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۸۹ ، ۰۴:۳۷
یک اهری


مرز "جنون" ، 

تنها مرزیست که نیاز به "مین گذاری" ندارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صادق اهری - دیماه 88
بازآوری از بایگانی وبلاگ قدیم ام :
http://sadeqahari.blogspot.com/2009_12_07_archive.html
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۸۸ ، ۲۲:۴۷
یک اهری