يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۳۴ ق.ظ

به سگ ولگرد محله فکر میکنم
که در این سرمای بیداد و گرسنگی
اُفتان و خیزان ،
رد پاهای روی برف را بو می کشید
تا به مقصد راه ِ مرد ِ پیر همسایه برسد
که عطر و بوی تابستانی گلّه را میداد
و گوشت ِ قربانی در دست ،
کوچه را پیچیده بود .
دی ۱۳۹۵
صادق اهری یک اهری و اتفاقات ساده
۰
۰
۹۵/۱۰/۰۵
یک اهری