یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

تولد آصف خان

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۱۰ ب.ظ

امروز سالروز تولد آصف است . از تبریز زنگ زد از محل خدمت اش . علی الحساب ! تبریک تلفنی گفتم . یه پا برا خودش مردی شده . گفت بعد از ظهر میاد خونه . مادرش دارد تدارک شام می بیند . این را ساعت دو ظهر چهارشنبه 26 آبان  نوشتم . میرم بیرون برا خرید چیزایی که منزلبانو سفارش دادن ... 

...
الان بامداد روز پنجشنبه ساعت دو و نیم است . مهمونا حدود نیم ساعتیست که رفتن . خوش گذشت بخصوص با رقص هلن دختر خالۀ  دو ساله آصف با رقص آذری شیرینش . و کادوی چند ده تا اسکناس ده تومانی تا نخورده پسر خاله بنیامین 7 ساله اش . ضمنن کادوی پسر عمویش علی دیدن داشت ... پاکتی دست ساز که پشتش نامه هم نوشته بود ... با نقاشی دو تا سرباز در حال احترام !

 پسر عموی من و یا جان من
آصف جان اُمیدوارم من هم که بزرگ شدم تو هم برای من و یا پسر عمویت مانند من نامه بنویسی آصف جان (توجه توجه واجب) ... کُماندو آصف ... امضا علی :)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۶
یک اهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی