جالیز
چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

14 فوریه 2007 بدست SADEQAHARI
…
پای به جالیزی گذاشته ای
که از آن ِ تو نیست .
دیر یا زود ٬ در می یابی که رسوا شده ای .
با پای برهنه ،
راه آمده را بازگشتی چنان دشوار است
که گویی بمیری و دوباره زندگی آغاز کنی.
با برگهای ریخته
سخن از سبزه گفتن
مفهومیست که دیر زمانیست
معنی خویش از کف وانهاده است
و دوریست که شاید رویایی باشد
یا وهمی در آتیه ای بی انتها.
قدم از قدم میگُسَلَم
و سربه عقب برمیگردانم
آه ٬ راه بازگشتی نمانده است
یا رودر رو
پناهگاهی که گرمم کند ٬ ویا دلداری ام دهد .
تنها سنگی پیش پاست !
و چیز دیگری به دیده ات نظاره گر نمیباشد .
یا به اکراه ٬ سر به سجده باید برد
یا رهائی ات را ضمانتیست ٬ اگر سر بر آن کوبی .
دیگر نه پرسشی و نه پاسخی !
آب رفته را به جوی بر نمیگرداند .
که از آن ِ تو نیست .
دیر یا زود ٬ در می یابی که رسوا شده ای .
با پای برهنه ،
راه آمده را بازگشتی چنان دشوار است
که گویی بمیری و دوباره زندگی آغاز کنی.
با برگهای ریخته
سخن از سبزه گفتن
مفهومیست که دیر زمانیست
معنی خویش از کف وانهاده است
و دوریست که شاید رویایی باشد
یا وهمی در آتیه ای بی انتها.
قدم از قدم میگُسَلَم
و سربه عقب برمیگردانم
آه ٬ راه بازگشتی نمانده است
یا رودر رو
پناهگاهی که گرمم کند ٬ ویا دلداری ام دهد .
تنها سنگی پیش پاست !
و چیز دیگری به دیده ات نظاره گر نمیباشد .
یا به اکراه ٬ سر به سجده باید برد
یا رهائی ات را ضمانتیست ٬ اگر سر بر آن کوبی .
دیگر نه پرسشی و نه پاسخی !
آب رفته را به جوی بر نمیگرداند .
۱۸ آذر ۸۳ – صادق
۹۵/۰۸/۱۹