یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

اندکی مانده به زلیخا

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۸۵، ۱۲:۲۳ ب.ظ

 

بر بالش غیظ ابروهایت
آفتاب غروب میکند
و بر وجد گونه های صورتی ات
مهتاب روشنی میپذیرد
غروب و روشنی را
که هر دو نا مطابق اند
پیراهن یوسف
و اندکی مانده به زلیخا .
چقدر راه ٬ پیش رو داریم ؟
شیرین و اندکی مانده به بیستون
فرهاد را هنوز کسی نچشیده است
و هنوز به بوسه ای امیدوار است این مرد نازنین
مجنون اما ٬ جنس دیگری دارد .


صادق اهری۱۳۸۵/۱۲/۲۱

باز آوری شده از وبلاگ قدیمی ام با کمی دستکاری

 http://sadeqahari.blogspot.com/2008/08/12.html

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۵/۱۲/۲۸
یک اهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی