یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

گاه نگاریهای یک اهری از اتفاقات دور و نزدیک بصورت ساده

یک اهری و اتفاقات ساده

ناگرانم و هوامان غباری می نماید

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۸۵، ۱۰:۱۶ ق.ظ
گاهی فصلی « دق الباب » می نماید . و گاهی اندیکاتور زندگی ات ! به مخاصمتِ دیگران  بسته میشود که مَر و تو را راهی میکند به عنفوان نداشته ها و نخواسته ها. گاهی شکستن سرعت صوت در بالای ابرها حُرّی! ته قابلمه دلم را خالی میکند .
اینجا خروسخوان مجمعه میگذارند تا دَخلشان پُر شود . و ماییم که قُد قُد کنان مینالیم و راه به سفر بسته ! اما اگر نگاهی مرا حراج دهد ، کسی چیزی احساس نخواهد کرد الا اینکه من « شبی » با خویش بودنم را به رخ دیگران کشیده ام .
ناگرانم . که این تخم ٬ زرده دارد یا خیر ؟ ... ناگرانم که این ابرِ بارش است یا غبار ؟ یا رگبار ؟ ... ناگرانم من حتا برای کویر تردید !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۵/۱۱/۰۲
یک اهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی