ناگرانم و هوامان غباری می نماید
دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۸۵، ۱۰:۱۶ ق.ظ

اینجا خروسخوان مجمعه میگذارند تا دَخلشان پُر شود . و ماییم که قُد قُد کنان مینالیم و راه به سفر بسته ! اما اگر نگاهی مرا حراج دهد ، کسی چیزی احساس نخواهد کرد الا اینکه من « شبی » با خویش بودنم را به رخ دیگران کشیده ام .
ناگرانم . که این تخم ٬ زرده دارد یا خیر ؟ ... ناگرانم که این ابرِ بارش است یا غبار ؟ یا رگبار ؟ ... ناگرانم من حتا برای کویر تردید !
۸۵/۱۱/۰۲